سوتی های رسانه ای
روزنامه کیهان، روز سه شنبه ( ۲۶ ام ) تو صفحه اول نوشته بود: زندانی گنابادی حافظ قرآن شد. بعد نوشته بود: این هموطن خوزستانی ... ...خوب نکته اینه که گناباد تو خوزستان نیست، تو خراسانه!
یه تبلیغی جدیدا تو تلویزیون نشون میده که ظاهرا مال یک شرکت آموزش کنکور به اسم " تست قرمز " هست ... خلاصه یه پسره رو نشون میده که کتابای اینا رو می خونه بعد میره سر جلسه با خیال راحت تست میزنه ...فقط یه نکته ای هست ... این پسره سر جلسه کنکور فقط یه پاسخ نامه دستشه ... هیچ پرسش نامه ای وجود نداره ...!
چند سال پیش توی یه برنامه زنده شبکه تهران (فکر کنم شبهای تهران بود) احمدزاده بعد از اینکه یکی مسابقه رو برد گفت: هدیه ای به رسم امانت به شما میدیم!
یکی دو هفته پیش این پسره (امیرمحمد) به عمو پورنگ گفته بذرا یه ماچ از لبات بگیرم و پورنگ هم سرخابی شده!
توی اخبار سراسری بود که آقای بابان همراه همکار خانومش میخواست خداحافظی کنه گفت: به همراه خانمم از شما خداحافظی می کنم!
برنامهی صبح ایرانی رادیو سراسری که از ساعت ۶ و خورده ای صبح شروع میشه یک مجری خانم داره به اسم قلع ریز یا مشابه اون که یه روز، گفتند: یک خبر جالب میخوام براتون بخونم، تو اینترنت میگشتم (!) این خبر رو دیدم که نوشته یک پیرمرد به مدت ۵۰ سال بالای درخت زندگی کرده و بعد فرمودند که: شوخی نیست، طرف ۵ قرن بالای درخت بوده!
یه دفعه توی برنامه چرا و چیه شبکه تهران آقاجون به یکی از بچه ها گفت یه شعر بخون. اونم شروع کرد به خوندن: چه خوشگل چه خوشگل شدی امشب. بعد آقاجون سریع گفت بسه دیگه.
(قدیمی ولی جالب) یه بار تو روزنامه تیتر میزنن که بهمن عظیمی جان عده زیادی از هموطنانمان را گرفت. چند روز بعد علیه این بهمن عظیمی صحبت هایی میشه و آقایون مسئول می گن که باید ایشون هر چه زودتر به سزای اعمالشون برس
فرق حمام کردن آقایون و خانمها یک دختر در حمام ساعت ۴ بعد از ظهر ۱ـ لباساشو رو درمیاره٬ رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره ها رو تو یکی دیگه میگذاره ۲ـ در حموم رو از تو قفل میکنه٬ جلوی آیینه می ایسته٬ شکمش رو که تمام مدت داده بود تو٬ میده بیرون و شروع میکنه به غر غر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش ۳ـ در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت٬مو٬ بدن٬ کف پا و ... رو بیرون میاره و می چینه رو لبه وان ۴ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده٬ پرپشت کننده٬ براق کننده و...میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده ۵ـ یکبار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره ۶ـ نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا ۶۰ میشماره ۷ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش پاک شده. وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه ۸ـ خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد یه تیغ بر میداره و یا علی. آی ۹ـ موهاش رو حسابی می چلونه٬ حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو آیینه خودشو ورانداز میکنه. از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده٬ احساس خوشگلی می کنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میفرسته ۱۰ـ خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده ۱۱ـ تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و موهای زائد بی تربیت ۱۲ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسیون چرب میکنه ۱۳ـ چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب کنه ۱۴ـ ۴۸ دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه ساعت ۸ شب یک پسر در حمام ساعت ۴ بعد از ظهر ۱ـ همون طور که رو تخت نشسته ٬ لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق ۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم ۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ نیم ساعت قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه ۴ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز٬ آبی٬ بنفش ۵ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره ۶ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون ۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره ۸ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا ۹ـ زیر دوش میـ**زه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم ٬کر کر میخنده ۱۰ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده٬ آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش ۱۱ـ چاه حموم رو هدف گیری میکنه و جیش میکنه توش ۱۲ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال...مامان خشک میکنه ۱۳ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق ۱۴ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه ساعت ۴:۱۵ بعد از ظهر |
چند تا جوک با حال
ترکه خبر داغ می شنوه , گوشش تاول می زنه...!
فرمانده پادگان وارد پادگان می شه می بینه تمام سربازها در صف نظامی خودشون دلا شدن... از یه سرباز می پرسه چرا همه دلا شدید ؟ می گه قربان یه سرباز قزوینی فرار کرده براش (( تله )) گذاشتیم.!
به ترکه میگن شما بدتون نمیاد اینقدر از شما جک میگن ؟ میگه ای بابا اینا واسه شوما جکه واسه ما خاطره.
به یه ترکه میگن @ رو بخون میگه آیییییییییییییییییییی دورت بگردم.
کمال تبریزی سازنده فیلم مارمولک برای ساختن فیلم جدید خود (( مدرسه مارمولک ها )) راهی قم شد.!
از یه قزوینیه میپرسن بزرگترین سد دنیا چیه ؟
میگه شلوارلللللللللی !
یه بار قزوینیه میره نماز جمعه همه که میرن رکوع قزوینیه میگه منو این همه خوشبختی محاله محاله... .
به یه یارو میگن تو می تونی یه آیه مثل قرآن بیاری؟! میگه آره مشتی ! "هل تفکرون نحن خلقناکم بیضه بیضا" ازش می پرسند یعنی چی ؟ میگه "آیا فکر می کنید ما شما را تخمی تخمی آفریدیم؟"
ترکه با یه زنه تو آسانسور گیر میکنه , زنه لباسشو در میاره میندازه اونور میگه فکر کن من زنتم.
ترکه هم لباسشو در میاره میگه پس اینارو هم بشور !!!
کارهای غیر ممکن:
1) شالیکاری در قزوین
2) انسان شناسی در اردبیل
3) تشخیص هویئت در رشت !