( قسمت اول )توقع وتعصب بی جا

بعضی پسرها وقتی با یک دختری دوست می شن و بد از یک مدت که بهشون دل می بندند دیگه اون دختر رو برای خودشون می دونن و دختر بیچاره اگر از اون پسر خوشش نیاد دیگه بد بخت می شه و حتی شاید تا لبه مرگ هم پیش بره...! حالا من نظرمو به عنوان یک مخاطب و یک شهروند کوچک این جامعه می خوام بگم و به نوعی این موضوع رو بررسی کنم.

اول از همه من اینو می خوام بگم که چرا یک پسر باید اینطور فکر کنه ؟ چرا این پسر باید یک فرد دیگر رو مال خود بدونه ؟ مگه اون دختر حق انتخاب نداره ؟ مگه اون دختر یک برده است ؟ چطور می شه که همه باید حرف مرا گوش بدهند ولی من حرف هیچ کس را گوش ندهم !؟ مگه افراد حق انتخاب ندارند ؟ مگه افراد حق آزادی انتخاب ندارند ؟ چرا این قدر بسته و محدود فکر می کنید ؟ به این می گن تعصب بی جا ؟ به نظر من تک به تک افراد حق انتخاب دارند و افراد دیگر در هر صورتی ملزم به پذیرش آن هستند. چرا در جوامع امروزی ( مخصوصا جوامع جهان سوم ) دخترها همیشه با ترس و اضطراب از خیابان ها می گذرند ؟ وقتی یک فرد عاشق می شه دلیل بر این نیست که معشوق رو تا پایان برای خود بدونه ؟! این عقب ماندگی فکری متاسفانه به اکثر جوان ها آسیب بسیاری وارد کرده است .

حرف برای گفتن بسیار است  ولی زمان بسیار اندک.  در ایجا از تمامی کسانی که قدرت فهم بالایی دارند تقاضا دارم تا از الان به فکر یک تحول فرهنگی باشند نه در زمان آینده ...!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد