وه که از سوز درونم خبری نیست تو را
در غمت مُردم و با من نظری نیست تو را
بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و بر من گذری نیست تو را
دارم آن سر که سرم در سر و کار تو شود
 با من دلشده هر چند سری نیست تو را
ا
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد