این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است

*****

این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد

نظرات 5 + ارسال نظر
سهیل دوشنبه 21 آذر 1384 ساعت 20:41 http://loveyou.blogsky.com

سلام . خوبی ؟ دلم نیومد نظر نداده برم . دوست داشتی یه سرم به من بزن و یادگاری برام بذار . قربانت / سهیل

آوا پنج‌شنبه 24 آذر 1384 ساعت 21:55 http://nesfe.blogsky.com/

مفهوم واقعی عشق را با آیه های مودت و دوستی آراستم و عاشقانه ترین سرود را در دفتر زمان نگاشتم تا جاودانه ترین عشق را به آیندگان توصیه کنم...سلام دوست عزیز.آپ کردم اگه دوست داشتی بیا خوشحال می شم.. موفق باشی و شاد.

مریم جمعه 25 آذر 1384 ساعت 20:16

قشنگه...
موفق باشی

جسرت نبرم به خواب آن مرداب
که آرام درون دشت خفته است...
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است...

آوا شنبه 26 آذر 1384 ساعت 21:10 http://nesfe.blogsky.com/

سلام.. ببخشید که یادم رفته بود که لینک شما رو بزارم.ممنونم از یاد آوریتون.لینک رو گذاشتم.موفق باشید.

مجید یکشنبه 27 آذر 1384 ساعت 22:02 http://ehsasi.blogsky.com

سلام
من بهت پی ام میدم جواب بده تا بهت بگم
majid_rahmani_tak@yahoo.com
این ای دی منه برات اف میذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد