؟ چرا برای کسی که ارزش قایل هستی برات ارزش قایل نیست ؟
وقتی تمام کس و کارت فقط اون یک نفره و تمام انتخابهات بر اساس سلیقه اون یک نفره حتی پوشیدنت خوردنت حرف زدنت حتی راه رفتنت بر اساس سلیقه اونه ولی در مقابل هیچ جوابی ازش نمیگیری ( آخه قدیمیا گفتن خوبی در قبال خوبی ) ولی الحق که اینجوری نیست
مثلا وقتی تمام دوستانت رو فقط به خاطر اون یک نفر برای همیشه کنار میذاری در مقابل انتظار همین کارو از اون داری ( آخه میگن که عاشق به خاطر عشقش همه کار میکنه ) ولی ظاهرا اینجوری نیست
چرا وقتی به آدما یک توصیه ای میکنی برعکسشو عمل میکنن ؟ ( مگه عاشق دروغ هم میگه ) آخه مگه میشه که عاشق بدی معشوقشو بخواد ؟
و در آخر اگه کسی رو واقعا دوست داشته باشی میتونی ازیتش کنی ؟ ( حتی اگر بدی دنیا رو بهت کرده باشه ) ؟
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی دیده بر در دوختن
*عشق یعنی در فراقش سوختن*
Take twin mounds of clay
دو مشت گل در دست گیر
mold them as you may
تا آنجا که می توانی بهم بیامیزشان
shape one after me
ازمشتی از آن تندیس من
another after thee
وازمشتی دیگر تندیس خود
then quickily break them both
اکنون بی درنگ تندیس ها را خرد کن
remix,remake them both
دوباره بهم بیامیزشان، ازنوهردورابیافرین
one formed after thee
یکی به شکل تو
the other after me
ودیگری به شکل من
part of my clay is thine
گل من گل توست
part of thy clay is mine
وگل تو گل من
درعمق چشمان تو چه می گذرد,توکه روحی به وسعت دریا داری
توکه دردوردستها هم مرا ازدعای خیرت بی نصیب نمیگذاری
توکه درکنارت معنای زندگی را فهمیدم.
بایاد تو عاشق بودن راچشیدم.
باتوعاشق بودن را تجربه کردم, پیشانی به خاک وفای تو ساییدم
وباتو خوشبختی را احساس کردم